او در اظهارات خود هم نقش توامان دیپلماسی و میدان و لزوم همکاری با جریان مقاومت در منطقه را متذکر شد، هم سیاست تعامل با شرق را برشمرد، هم بر راهبرد خنثیسازی تحریمها تاکید کرد و علاوه بر این به رویکرد مخرب غربیها در مواجهه با ایران گریزی زد. اما تلخترین قسمت سخنان وزیر خارجه، جایی بود که تلویحاً به مرگ برجام و عدم امکان احیای آن اشاره داشت و البته به ذات برجام و تصورات اشتباه بانیان این توافق در پدیدارشدن چنین شرایطی اشاره نکرد. اگرچه منتقدین توافق هستهای ۲۰۱۵ طی این سالها به ضعفهای ساختاری آن اشارههای فراوانی داشته و بسیاری از این نقدها هم قابل اعتناست اما آن مسئلهای که از انظار پنهان مانده و اشاره چندانی به آن نمیشود، سلبکردن امکان انعقاد یک توافق خوب بهواسطه پذیرش برجامی است که ایران را در موضع ضعف قرار داد و امکان فشار نامتناهی غربیها را فراهم کرد.
برجام باعث شد که انعقاد یک توافق متوازن و غیرقابل نقض برای مدتها غیرممکن شده چون غرب به این نتیجه رسید که سیاست خارجی در ایران، لنگرگاه جریانی است که توانسته بهواسطه آن رای آورده و به کرسی قدرت برسد و حاضر است تحت هر شرایطی به توافق تن دهد. بنابراین غرب با حداقلیترین امتیازات اعطایی و بیشترین امتیازات دریافتی موفق شد هم برنامه هستهای ایران را به عقب براند، هم اقتصاد کشور را شرطی کند و هم مخاطرات امنیتی را بهواسطه محدودیتهای برجام به ایران تحمیل کند و از این روست که بعد از انهدام برجام توسط غرب، ایران از این توافق خارج نمیشود؛ توافقی که در سال ۲۰۲۵ به پایان رسیده و تنها دستاوردش تحمیل شرایط فرسایشی به کشور بود.
حالا وزیر خارجه در حالی از عدم امکان احیای برجام و ضرورت آغاز مذاکرات بعدی برای توافق سخن میگوید که بهنظر میرسد با وجود عیانشدن ذات نقضپذیر توافق هستهای و رویکرد مبتنی بر تخاصم غربیها، همچنان به ذات مذاکره اصالت میبخشد و از این روست که بر ضرورت آغاز مذاکرات جدید خارج از چارچوب برجام تاکید میکند. این رویکرد هر چند ممکن است از منظر برخی قابل دفاع بوده اما در حقیقت بهمعنای چشمپوشی از اقدامات غربیها و همچنین و تمسک به همان روش گذشته و قدمگذاشتن در مسیری است که به برجام منتهی شد.